loading...

شهیدجاویدالاثرفرهاد (محمدرضا) معصومیان

بازدید : 646
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 3:22

اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.

شمع دومی‌که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی‌کنند و بخشش ازیاد مردم رفته است.و او هم خاموش شـــد.

شمع سوم که زندگی بود،گفت: مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.

سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می‌بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می‌کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند...

دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست ،آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...آمیــــن:heart:

‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ @dastannhaykotah

Let's block ads! (Why?)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 5

آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید کننده امروز : 12
  • باردید دیروز : 48
  • بازدید کننده دیروز : 45
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 156
  • بازدید ماه : 904
  • بازدید سال : 904
  • بازدید کلی : 102715
  • کدهای اختصاصی